۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه


هرگز به اندازه‌ی داشتن دست‌هات
خوشبخت نبوده‌ام...
هر چقدر بعید
باز تو خدای منی
هر چقدر بعید
باز تو را قطره قطره آب می‌کنم
و به تنم می‌چکانم....
تمام شديم.

در گفتگوی ما
فنجان تو کوهستانی‌ست
وقتی که به واژه‌های تو نما می‌بخشد
وقتی که واژه‌های ما نما می‌گيرند
چشمان تو روح هندسی‌شان را
در کوهستان پنهان می‌سازند
چشمان تو روح هندسی دارند
وقتی که فنجان تو کوهستانی‌ست
و واژه که از کنار دست چپ تو
می‌افتد
می‌افتد در دهان راست من...
«يدالله رؤيايی»